- گرو کشیدن
- در گرو خود نگاهداشتن چیزی را تا قرض مدیون در موعد مقرر تادیه شود
معنی گرو کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرو کشیدن
- چیزی را تا وصول طلب خود از بدهکار در گرو نگه داشتن، گروکشی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایین کشیدن، فرود آوردن، به زیر آوردن، عنان مرکب کشیدن و در جایی فرود آمدن، برای مثال سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن / ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد (حافظ - ۲۶۰)
شعله زدن مشتعل شدن الو گرفتن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، شعله زدن، گر زدن، اشتعال، التهاب، توقّد، تلهّب، ضرام، اضطرام
اتو زدن اتو کردن
آرزو کردن آرزو داشتن
جارو کردن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری
زیان دیدن، زیان بردن، ضرر کردن
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود، اتو زدن
زیان بردن
تمام و کامل کشیدن کمان
پیش کشیدن بسوی خود کشیدن، بالا کشیدن
دراز کردن گردن، طغیان کردن عصیان کردن نافرمانی کردن: هر که از شما بزرگتر باشد ویرا بزرگتر دارید و حرمت وی نگاه دارید و از او گردن مکشید
حمل کردن گوهر، اشک فراهم کردن برای گریستن
صدا بر آوردن گربه (مخصوصا بهنگام مستی شهوت)
بالاکشیدن موادمایع (یامواد غلیظ تر مانندآش) دردهان
به جایی سر زدن و سرکشی کردن، دزدیده از جایی به جای دیگر نظر انداختن
کنایه از گردنکشی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن، تکبر کردن، دلیری کردن
чистить
корчиться
bürsten
sich winden
чистити
звиватися
szczotkować